سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل رز وحشی تنها


عاشق آسمونی
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
منتظر ظهور
فانوسهای خاموش
شب و تنهایی عشق
سایت جامع اطلاع رسانی برای جوانان ایرانی
سفیر دوستی
.: شهر عشق :.
بوی سیب
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
منطقه آزاد
سربازی در مسیر
نور
♫جیغ بنفش در ساعت 25♫
شهید قنبر امانی
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
سرود عرش
اخبار دنیای عشق
متالورژی_دانلود فایل برای دانشجویان (rikhtegari.com)
خوش مرام
MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
مذهب عشق
موهیول
به دلتنگی هام دست نزن
exchange55
جیگر نامه
ESPERANCE
صدفم چشم به راهتم برگرد
وباگی خالی از خنده
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
کشکول
قلب من , کمان من وبسایتی برای حمایت از تیراندازی
جنت العباس
تنها
جهان نامرئی جن
King of world
جاذبه
کورش بزرگ:خداوندا این کشور را از دشمن،خشکسالی و دروغ محفوظ دار
....ازاد....
تبلیغ ِآگهی
نیار یعنی آرزو
موقتاً بدون نام
من و یک نفر دیگر ...
دل ها تنها به یاد خدا آرام می گیرد
دوستت دارم
موری دانلود
همه چی
عمومی
MANIFESTER
NovA & Dark Man
منطقه ممنوعه!
دریچه
kaveh
قیمت سنگ چینی نی ریز

حالمان بد نیست غم کم می خوریم
کم که نه !هر روز کم کم می خوریم

آب می خواهم,سرابم می دهند
عشق می ورزم,عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟؟

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر این است مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد از این با بی کسی خو می کنم
هرچه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم خنجر به دست
بت پرستم, بت پرستم ,بت پرست

بت پرستم,بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست

من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن

من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غم خوار باش

من نمی گویم,دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین!شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه!در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود

وای!رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود

آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام
بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دور وپایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود

چند روزی هست حالم دید نیست
حال من از این و آن پرسید نیست

گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفا ئل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت

ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتم...


ارسال شده در توسط ستاره